English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3170 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
occidentally U در باختر بشیوه باختریان
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
searchingly U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searched U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
philologer U لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
sinologist U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
sweaters U کسیکه عرق میکند پلوور
speller U کسیکه لغت را هجی میکند
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
waxer U کسیکه موم مالی میکند
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
sweater U کسیکه عرق میکند پلوور
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
fruitarian U کسیکه با میوه زندگی میکند .
symposiast U کسیکه در بزم شرکت میکند
lobbyer U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
lobbyists U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
air controlman U کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
arsonist U کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
progress chaser U کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
end gatherer U کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
garreteer U کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
lumberjacks U کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjack U کسیکه الوار وتیر اره میکند
colonist U کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
colonists U کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
engrosser U کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
moonlighter U کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
whitener U شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
knobbler U کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
wool stapler U کسیکه تجارت پشم خام میکند
demonstrationist U کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
bedder U لله کسیکه بچه را خواب میکند
dragsman U لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
gauger U کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
wine taster U کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
circumnavigation U کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
jawsmith U کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
quarterfinalist U کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
foundationer U کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
documentarian U کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
inlander U کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
disseisor U کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
wire dancer U کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
winnower U کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
swamper U ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
wiseacre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
rigorist U کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
multitudinist U کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
private d. U کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
barker U پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
thaumaturge U کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
relational database U پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database management system U پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
lamber U کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
urbanite U کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
lapidarian U سنگ شناس گوهر شناس
lapidary U سنگ شناس گوهر شناس
queried U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
backwards U جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
distribute U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributes U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributing U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
virologist U متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
occident U باختر
bactria U باختر
west U باختر
west <adj.> U باختر
north west U شمال باختر
north westerly U در شمال باختر
occidentally U سوی باختر
on the west of iran U در باختر ایران
north west U در حال باختر
north-westerly U در شمال باختر
Middle West U باختر میانه
south west U در جنوب باختر
zephyr U باختر باد
zephyrs U باختر باد
south west U سوی جنوب باختر
wester U بسوی باختر رفتن
north wester U باد شمال باختر
north westerly U وابسته بشمال باختر
north-westerly U وابسته بشمال باختر
westerns U غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerners U غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerner U غربی وابسته به مغرب یا باختر
torna do U یکجور گردباد که در باختر.....میوزد
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
western U غربی وابسته به مغرب یا باختر
manners U اداب
practices U اداب
mores U اداب
etiquette U اداب
rules of decorum U اداب
elegant maners U اداب
ceremonials U اداب
devoir U اداب
propriety of behaviour U اداب
habitude U اداب
ceremonial U اداب
rite U اداب
good manners U اداب
land's end U دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
ionian U وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
protocols U اداب ورسوم
punctual U اداب دان
protocol U اداب ورسوم
polite U مبادی اداب
decorum U اداب دانی
he has no manners U اداب ندارد
religious rites U اداب دینی
unmannered U بدون اداب
tactfully U مبادی اداب
unmennerly U بدون اداب
liturgy U اداب نماز
liturgies U اداب نماز
preciosity U اداب دانی
politer U مبادی اداب
tactful U مبادی اداب
politest U مبادی اداب
tactlessly U بدون مبادی اداب
kith U علم اداب معاشرت
turkism U اداب وسنن ترکی
military courtesy U اداب معاشرت نظامی
formality U رعایت اداب ورسوم
etiquette U علم اداب معاشرت
tactless U بدون مبادی اداب
ritually U از روی اداب ومراسم
breach of propriety U عدم رعایت اداب
military courtesy U رفتارو اداب نظامی
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
formalism U رعایت ائین و اداب
customs of war U اداب عرفی جنگ
punctilious U بسیار مبادی اداب
punctiliously U بسیار مبادی اداب
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
unconventionality U عدم رعایت اداب و رسوم
frenchify U اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
Scotticisms U اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
toilet training U اموزش اداب توالت رفتن
anglomania U شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
Scotticism U اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
judaize U اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
sinify U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
smoothie U ادم مبادی اداب چرب زبان
cads U پست و بدون مبادی اداب بودن
clownish U دارای رفتار زمخت وبدون اداب
italianism U پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
cad U پست و بدون مبادی اداب بودن
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
sinicize U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
smoothies U ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothy U ادم مبادی اداب چرب زبان
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
dictionaries U فرهنگ
cultures U فرهنگ
culturing U فرهنگ
culture U فرهنگ
lowbrow U بی فرهنگ
dictionary U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
lexicon U فرهنگ
kultur U فرهنگ
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
subcultures U خرده فرهنگ
armenian U فرهنگ ارمنی
enculturation U فرهنگ اموزی
encyclopaedia U فرهنگ جامع
thesauruses U فرهنگ جامع
Recent search history Forum search
2New Format
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1She is choosing to look at bright side of the situation.
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1محمد حسین صحرائی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com